خیانت

متنهای خاص

خیانت

متنهای خاص

خاطراتمان را ورق زدم،

خاطراتمان را ورق زدم، تمامی ِ ثانیه ها را شمردم و روزها را...

روزهایی که بیشترشان را با هراس ِ ترکیدن ِ خوشی هایی که فکر می کردم حبابی اند، گذراندم...

روزهایی را شمردم که تمام ِ وجودت را به باورم بخشیدی...

روزهایی که تمام ِ وجودم، ناتوانی ِ باور ِ ساده ترین عاشقانه ات شده بود...

و به امروز رسیدم

امروز انقدر خسته و دل مرده ام که هیچ چیز نمی تواند

خوشحالم کند

 حتی

گرمی زندگی بخش خورشید هم به روزگارم گرمی نمی بخشد

باور ِ اینکه تمام ِ این روزها را با تو سپری کردم، سخت بود؛ باور ِ حضورت به همان رنگ ِ آغازمان سخت بود، باور ِ تمام ِ روزهای ِ بودنت بهت آور بود

روزهای گذشته که می اندیشم گاهی اوقات خیال می کنم که همگی خوابی بیش نبوده افسوس که روزهایم را همین خاطرات خواب مانند همانند حباب ازبین بردند.

تو هستی، در تمام ِ این روزها بودی و من هنوز ناتوانم...

دیگر هراس ِ من حبابی بودن ِ این لحظات ِ ناب نیست، هراس من پر رنگ تر از تمامی این بهانه ها>از بار دیگر تکیه کردن به باورهایت است.ولی هنوزبا نبودنت زجر می کشم خوب می دانی این تازه اول راه من و توست.